غروب و ساحل خاموش و چشمان سیاه تو
و من تنها تر از هرشب خدا پشت و پناه تو
نگاه جاده بود و اسمان جنس چشمانم
و یک دامن پر از اندیشه های سبز راه تو
ببین گنجشک یاد تو نشسته روی بام من
و روی شاخه عادت نگاه من نگاه تو
کنار پنجره ماندم به امیدی که برگردی
خودت گفتی که می آیی همین بود اشتباه تو