عشق را خط نزن

گناه تو همین بود نداشتن صداقت اما گناه من بود نکردن خیانت !

عشق را خط نزن

گناه تو همین بود نداشتن صداقت اما گناه من بود نکردن خیانت !

بی تو بودن خیلی سخته....

 

هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتم

                         تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم

اگه عاشقونه گفتم عشق تو باعثشه

                         اگه مردم تو بدون که چه کسی باعثشه

 

رفتی و اینو بدون

   دل تو دام تو اسیره

        برو ،اما مطمئن باش

              جاتو هیچ کس نمی گیره

                    مرگ همینجاست،در کمینه

                         دنیا آخرش همینه

                               بودن بی تو سخته

                                   چشام اون روزو نبینه                  

هنوز...

 

همه چیز تمومه ولی هنوز نتوانستم بفهمم چرا قلب انسان روزی در برابر دیدگان فردی به صدا در می آید و فریاد می زند اوست همان نیمه ی گمشده ی تو که بلااخره پیداش کردی ولی بعد از مدتی می فهمی نیمه ی گمشده ی تو با نیمه ی گمشده اش جفت شده اند و دیگر نیازی به تو عاشق نیست....هنوز نفهمیدم چرا انسان عاشق می شود در صورتی که آخرش جدایی و درد است....

خودت گفتی..

 

غروب و ساحل خاموش و چشمان سیاه تو

 و من تنها تر از هرشب خدا پشت و پناه تو

 نگاه جاده بود و اسمان جنس چشمانم

 و یک دامن پر از اندیشه های سبز راه تو

 ببین گنجشک یاد تو نشسته روی بام من

 و روی شاخه عادت نگاه من نگاه تو

 کنار پنجره ماندم به امیدی که برگردی

 خودت گفتی که می آیی همین بود اشتباه تو

انتظار...

 

هنوز در جاده انتظار نشسته ام،هنوز چشمانم را به آسمان بی کران دوخته ام،هنوز گریه هایم را زیر باران پنهان می کنم،باز روز دیگری فرا رسید باز در انتظارم که بیایی،بیا تا بیش از این نگاهم غریب نماند...

 

خیال نکن همیشه دلم برات میمیره

یه روزی بر میگردی که دیگه خیلی دیره

یه روز میای سراغم که خیلی وقته رفتم

هزار هزار بهونه از اون نگات گرفتم

این روز ها رو یادت باشه یه وقت نگی نگفتی

اون روزها دور نیست که باز هم به یاد من نیفتی

 

جمله های عاشقانه....

 

تقدیم به چشمهایی که در راه ماندند و دلهایی که آنها را راندند و اشکهایی که غرورشان شکست و عهدهایی که کسی آنها را نبست...

 

من غریبه ی دیروزم ،آشنای امروز و فراموش شده فردا. پس در آشنایی امروز می نگارم تا در فراموشی فردا یادم کنی....

 

 

آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس می کنی به خاطر بیاور که زیبایی شهابها از شکستن قلب ستارگان است....

 

اگر سهم من از اینهمه ستاره فقط سوسوی غریبی است غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست!!

 

هر موقع خواستی از کسی جدا بشی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدانگهدار. شاید طرف مقابلت ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولی بهتر از اینه که منتظر بمونه....

 

زیباترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد با وفاترین دوست به مرور زمان بی وفا شد این پر پر شدن از گل نیست از طبیعت است واین بی وفایی از دوست نیست از روزگار است!!

 

دیدی خون نا حق شمع، پروانه را امان نداد که شب را سحر کند....

 

تو و من....



 

سالها پیش از این در بهاری زیبا در غروبی غمگین در سکوتی سنگین ما به هم

 

بر خوردیم

تو برای دل من آن غروب غمگین آن سکوت سنگین

من برای دل تو آن بهار زیبا

تو هزاران فتنه در نگاهت خفته من به دنبال نگاهت به بلا افتاده

روزها از پی هم , تو جدا از غم و فارغ از غم من و غم دست به هم از گذرگاه

 

زمان می گذریم

تو سراپا شادی غرق در نغمه این آزادی فارغ از سلسله بند نگاهت بودی

دل بیچاره من , در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سکوتی سنگین

بی خبر گشت اسیر

من در اندیشه آن فصل بهار در زمستانی سرد , با دلی رفته ز دست زیر لب می گویم

کاش می شد به تو گفت : تو تنها نفس شعر من , تو تنها امید دل نا امید من

کاش می شد به تو گفت : تو بمان , دور مشو از بر من , تو بمان تا نمیرد دل من

حیف می دانم من تو همانگونه که بود آمدنت

در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سکوتی سنگین

دل مجنون مرا زیر پا می نهی و می گذری

 



تو میروی....

 

 تو میروی و من فقط نگاهت می کنم تعجب نکن

که چرا گریه نمی کنم بی تو یک عمر فرصت برای

گریستن دارم اما برای تماشای تو همین یک

لحظه باقی است.....

 

اگر پرندگان پرواز را فراموش کنند

 

اگر ابرها گریستن را فراموش کنند

 

 اگر قلبها عاطفه را فراموش کنند

 

 نگاه من نگاه تورا فراموش نخواهد کرد.... 

 

 

 

 

 

عذرخواهی

 این شعر رو تقدیم میکنم به آبجی نازنینم که دیشب شرمندش شدم ! امیدوارم منو ببخشه !

 

      برای زیستن دو قلب لازم است


           قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستش بدارند

 
                    قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد


                            قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید


                                   قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من می‌خواهمتا انسان را در کنار خود حس کنم ...

آرزو...



 

آرزویم اینست ... نتراود اشک در چشم تو

 

هرگز مگر از شوق زیاد... نرود لبخند از عمق

 

نگاهت هرگز... و به اندازه هر روز تو عاشق

 

باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به

 

لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را

 

دوست بدارد به همان اندازه....

 

 

تقدیم به داداش حامد گلم

 



اگر.....



 

اگر دنیای ما دنیای سنگ است

 

بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است

 

اگر دنیای ما دنیای درد است

 

بدان عاشق شدن از بهر رنج است

 

اگر عاشق شدن پس یک گناه است

 

دل عاشق شکستن صد گناه است

 



زندگی یعنی این....



 

دنیا را بد ساخته اند...... کسی را که دوست داری تو را

 

دوست نمیدارد.

 

کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمیداری.

 

اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد

 

به رسم و آیین هرگز به هم نمیرسند.

 

این رنج است. زندگی یعنی این....

 



 

دوستت دارم.....



 

از آسمان دیده تو

 

 روی شعرم ستاره میبارد

 

 در سکوت سپید کاغذها

 

پنجه هایم جرقه می کارد

 

 آری آغاز دوست داشتن است

 

 گرچه پایان راه نا پیداست

 

من به پایان دگر نیندیشم

 

که همین دوست داشتن زیباست

 

بس که امشب لبریزم ز تومی خواهم

 

 بدوم در میان صحراها

 

 سر بکوبم به سنگ کوهستان

 

تن بکوبم به موج دریاها

 

بس که لبریزم از تو میخواهم

 

چون غباری ز خود فرو ریزم

 

زیر پای تو سر نهم آرام

 

به سبک سایه تو آویزم