-
تنهایی.......
یکشنبه 21 خردادماه سال 1385 19:02
کلبه ی می سازم پشت تنهای شب زیر این سقف کبود که به زیبای پرواز کبوتر باشد چهار چوبش از عشق سقفش از عطر بهار رنگ دیوار اتاقش از اب پنجره ی از نور پرده اش از گل یاس عکس لبخند تو را می کوبم روی ایوان حیاط تا که هر صبح اقاقی ها را از تو سر شار کنم چراغ تنهای من نور چشمان توست کاش در سبد احساس من شاخه ای از مریم بود عطر آن...
-
بی تو بودن خیلی سخته....
یکشنبه 21 خردادماه سال 1385 19:00
هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتم تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم اگه عاشقونه گفتم عشق تو باعثشه اگه مردم تو بدون که چه کسی باعثشه رفتی و اینو بدون دل تو دام تو اسیره برو ،اما مطمئن باش جاتو هیچ کس نمی گیره مرگ همینجاست،در کمینه دنیا آخرش همینه بودن بی تو سخته چشام اون روزو نبینه
-
هنوز...
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 21:34
همه چیز تمومه ولی هنوز نتوانستم بفهمم چرا قلب انسان روزی در برابر دیدگان فردی به صدا در می آید و فریاد می زند اوست همان نیمه ی گمشده ی تو که بلااخره پیداش کردی ولی بعد از مدتی می فهمی نیمه ی گمشده ی تو با نیمه ی گمشده اش جفت شده اند و دیگر نیازی به تو عاشق نیست....هنوز نفهمیدم چرا انسان عاشق می شود در صورتی که آخرش...
-
خودت گفتی..
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 21:31
غروب و ساحل خاموش و چشمان سیاه تو و من تنها تر از هرشب خدا پشت و پناه تو نگاه جاده بود و اسمان جنس چشمانم و یک دامن پر از اندیشه های سبز راه تو ببین گنجشک یاد تو نشسته روی بام من و روی شاخه عادت نگاه من نگاه تو کنار پنجره ماندم به امیدی که برگردی خودت گفتی که می آیی همین بود اشتباه تو
-
انتظار...
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 21:17
هنوز در جاده انتظار نشسته ام،هنوز چشمانم را به آسمان بی کران دوخته ام،هنوز گریه هایم را زیر باران پنهان می کنم،باز روز دیگری فرا رسید باز در انتظارم که بیایی،بیا تا بیش از این نگاهم غریب نماند... خیال نکن همیشه دلم برات میمیره یه روزی بر میگردی که دیگه خیلی دیره یه روز میای سراغم که خیلی وقته رفتم هزار هزار بهونه از...
-
جمله های عاشقانه....
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 20:12
تقدیم به چشمهایی که در راه ماندند و دلهایی که آنها را راندند و اشکهایی که غرورشان شکست و عهدهایی که کسی آنها را نبست... من غریبه ی دیروزم ،آشنای امروز و فراموش شده فردا. پس در آشنایی امروز می نگارم تا در فراموشی فردا یادم کنی.... آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس می کنی به خاطر بیاور که زیبایی شهابها...
-
تو و من....
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1385 17:29
سالها پیش از این در بهاری زیبا در غروبی غمگین در سکوتی سنگین ما به هم بر خوردیم تو برای دل من آن غروب غمگین آن سکوت سنگین من برای دل تو آن بهار زیبا تو هزاران فتنه در نگاهت خفته من به دنبال نگاهت به بلا افتاده روزها از پی هم , تو جدا از غم و فارغ از غم من و غم دست به هم از گذرگاه زمان می گذریم تو سراپا شادی غرق در...
-
تو میروی....
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1385 12:13
تو میروی و من فقط نگاهت می کنم تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است..... اگر پرندگان پرواز را فراموش کنند اگر ابرها گریستن را فراموش کنند اگر قلبها عاطفه را فراموش کنند نگاه من نگاه تورا فراموش نخواهد کرد....
-
عذرخواهی
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1385 02:20
این شعر رو تقدیم میکنم به آبجی نازنینم که دیشب شرمندش شدم ! امیدوارم منو ببخشه ! برای زیستن دو قلب لازم است قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستش بدارند قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من میخواهمتا انسان را در کنار خود حس کنم ...
-
آرزو...
سهشنبه 16 خردادماه سال 1385 22:40
آرزویم اینست ... نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد... نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز... و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه.... تقدیم به داداش حامد گلم
-
اگر.....
سهشنبه 16 خردادماه سال 1385 17:08
اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است
-
زندگی یعنی این....
سهشنبه 16 خردادماه سال 1385 16:54
دنیا را بد ساخته اند...... کسی را که دوست داری تو را دوست نمیدارد. کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمیداری. اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آیین هرگز به هم نمیرسند. این رنج است. زندگی یعنی این....
-
دوستت دارم.....
سهشنبه 16 خردادماه سال 1385 16:14
از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره میبارد در سکوت سپید کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه نا پیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست بس که امشب لبریزم ز تومی خواهم بدوم در میان صحراها سر بکوبم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها بس که لبریزم از تو میخواهم چون غباری ز...
-
ساز مخالف میزنی....
شنبه 13 خردادماه سال 1385 19:50
عشقو گرفته تفرقه سفر میری بی بدرقه تکلیف رو یاهام چی شد؟ دست تو بود بی دغدغه عاشقی اما نداره جنون که حاشا نداره از همشون عاشقترم این دیگه دعوا نداره از فردا نمیشه تو رو داشت باید پیشت ستاره کاشت ماه رو باید از آسمون رو طاق چشم تو گذاشت من از تو دل نمی کنم عاشق ترینشون منم ساز مخالفو بزن من ولی دم نمیزنم
-
باز با آن دیگری دیدم تو را....
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1385 12:52
باز با آن دیگری دیدم تو را جای اخم و قهر خندیدم تو را باز گفتی اشتباهت دیده ام گفتمت باشد رفتنت انکار شد باز این قصه ات تکرار شد با رقیبان رفتنت انکار شد آنقدر کردی که دیگر قلب من از تو وازعشق تو بیزار شد ذره ذره از پاکیت می کاستند آن رقیبان یک شبت می خواستند شب به مهمان خانه ات مهمان شدند صبح اما از برت بر خواستند...
-
برای تو
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1385 10:53
-
عشق
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1385 10:45
عشق وقتی زیباست که برای چشم باشه. چشم وقتی زیباست که برای عشق باشه. عشق وقتی زیباست که برای تو باشه. تو وقتی زیبایی که برای من باشی....
-
بد نکردی.....
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1385 10:28
به قلبم خانه کردی بد نکردی مرا دیوانه کردی بد نکردی چه خوش شیرین نگاهی با تبسم به من دزدانه کردی بد نکردی بگرد آتش شمع ات دلم را خوشا پروانه کردی بد نکردی درین گیتی مرا با عقل جانم زهی بیگانه کردی بد نکردی که بهمن را به افسونی در عالم عجب افسانه کردی بد نکری
-
تقدیم به بهترینم
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1385 16:52
-
رفت.......
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 20:04
آمد اما بی صدا خندید و رفت ... لحظه ای در کلبه ام تابید و رفت آمد از خاک زمین اما چه زود ... دامن از خاک زمین برچید و رفت دیده از چشمان من پنهان نمود ... از نگاهم رازها فهمید و رفت گفتم اینجا روزنی از عشق نیست ... پیکرش از حرف من لرزید و رفت گفتم از چشمت بیفشان قطره ای ... ناگهان چون چشمه ای جوشید و رفت گفتمش من را...
-
فقط تو.......
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 19:26
توی آسمون عشقم غیر تو پرندهای نیست روی خاموشی لبهام جز تو اسم دیگهای نیست توی قلب من عزیزم هیچ کسی جایی نداره دل عاشقم به جز تو هیچ کسی رو دوست نداره
-
تنها !
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 18:54
سلام آبجی خانم ! خوبی چه خبر ها ؟ ما که فعلا سرمون شلوغه شرمنده !! ولی یه نصیحت : عاشق ها همیشه تنهان این مرام عاشقی !!
-
برنگشت.....
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 15:18
رفت و چشمم را برایش خانه کردم بر نگشت بس دعاها در دل دیوانه کردم برنگشت شب شنیدم زاهدی می گفت او افسانه بود در وفایش خویش را افسانه کردم برنگشت زلفهایم را که روزی می ربود از او قرار تا سحرگاهان برایش خانه کردم برنگشت تا بداند در ره او با کسانم کار نیست خویش را با دیگران بیگانه کردم برنگشت این من مسجد نشین عاشق سجاده...
-
عاشقانه برای تو
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 12:42
مشق سکوت مشق سکوتو خط بزن اینجا کسی غریبه نیست نگو که باور نداری حرف دلت رو بنویس دفتر کهنه ی دلت رنگ غمو دوست نداره بهش نگو تو راه عشق هیچ کسی پا نمیذاره از شب و تنهایی نگو خورشید مون جلوه گره نگو نسیم سحری از کوچه مون نمیگذره اسبتو زین کن و بیا تو شهر تنهایی نمون خونه رو روشن میکنه حتی یه شمع نیمه جون پرنده ها...
-
فراموشی.
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 12:29
بودنم تو را برگی بود در شلوغی شاخسار یک درخت و نبودنم برگی است که چرخ زنان روی فراموشی پاییز تنت گم خواهد شد بدرود !
-
عاشقانه
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 10:11
من برای تو مینویسم. برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست. برای تویی که قلبم منزلگه عشق توست . برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست . برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد. برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی برای تویی که عشقت معنای بودنم است همیشه چشم به راه تو خواهم ماند.
-
دوباره...
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 10:02
دوباره خزون اومد نم نم بارون می زنه تو صورتم بوی خاک و نم کوچه می گه هنوز دیوونتم رعد و برق فهمیده انگار زندگیم شده غم انگیز دستای کی رو گرفتی زیر بارون های پاییز؟ می خوام اینجا با تو باشم زیر بارون ها دوباره ولی افسوس نه تو هستی نه دیگه بارون می باره خزونم داره می ره نموند برگی رو درختا من هنوز منتظرم تویه جاده تک و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1385 19:02
به افتخار آبجی خانم یه وبلاگ عاشقانه رو ساختیم !!!! آبجی خانم ما مخلص شما هستیم در بست !!!!! تو راهی هم سوار نمیکنیم !!!